کد مطلب:252525 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

غاصبی دیگر به نام معتز پسر متوکل بر مسند خلافت می نشیند
(252 - 255)

مادر معتز كنیزی بود به نام قبیحه، بیعت با وی روز پنج شنبه هفتم محرم سال 252 در سامرا به انجام رسید و به همه ی عمال نوشت و ولیعهدی ابراهیم موید را یادآور شد و آنان را امر كرد تا پس از وی برایش دعا كنند و عمال شهرها با خبر یافتن از بیعت محمد بن عبدالله بن طاهر و هر كه در بغداد است، برای معتز بیعت نمودند و به جز، ابن مجاهد امیر شمشاط، و عیسی بن شیخ در فلسطین، و یزید بن عبدالله در مصر و عمران بن مهران در اصفهان كه اینان را از بیعت سرباز زدند كه معتز برای هر یك سپاهی فرستاد تا بر بیعت او نبرد كنند كه برخی از عمال، مقاومت و به ستیز ادامه دادند و برخی بی مقاومت تسلیم بیعت گشتند.

در سال 253 فتنه و آشوب بسیار شد رسیدن اموال و مال التجاره به شهرها به تأخیر افتاد و آنچه در بیت المال ها بود به مصرف رسید و تركان در كرخ سامره شوریدند و چون وصیف برای آرام كردن ایشان بر سر ایشان رفت، به طرف او تیراندازی كردند و او را كشتند و سرش را بریدند و تدبیر كار تنها به دست بغا افتاد، سپس صالح بن وصیف



[ صفحه 288]



جنبش كرد و یاران پدرش گرد وی فراهم شدند و جای او را گرفت و كار معتز چنان به ناتوانی كشید كه دیگر او را امر و نهی نبود و گوشه و كنار كشور به هم خورد و در دیار ربیعه مردی از خوارج كه او را «مساور» می گفتند معروف به «ابوصالح» كه از بنی شیبان بود، خروج كرد و سپس به موصل رفت و عامل آنجا را بیرون راند و رهسپار شد تا نزدیك سامرا رسید و در محمدیه (سه فرسخ به كاخهای خلیفه) فرود آمد و داخل قصر شد و روی فرش نشست و به حمام رفت و معتز پی در پی بر سر وی فرماندهی و سپاهی می فرستاد و او شكستشان می داد تا آنكه جمعیتش انبوه گشت و سخت نیرومند شد.

كار یعقوب بن لیث صفار در زمان معتز نیز بالا گرفت و رهسپار فارس شد و علی بن حسین بن قریش را كه بر آنجا مسلط بود شكست داد و لشكرش را هزیمت كرد و خودش را به اسارت گرفت و بر فارس تسلط یافت.

معتز تصمیم داشت تركان را فراهم سازد، كه صالح بن وصیف بر وی درآمد و او را از جایش دور ساخت و در اطاقی توقیف شد و خلع نامه ی خود را خلافت را از وی گرفتند و پس از دو روز در سال 255 در اواخر ماه رجب درگذشت و مهتدی بر وی نماز گزارد مدت حكومت وی چهار سال و نه ماه و سنش بیست و دو سال بود و سه پسر به جای گذاشت: عبدالله و محمد و مهتدی

اما روز چهارشنبه سه روز مانده از جمادی الاخر سال 254، امام هادی (ع) در سامرا رحلت فرمود كه شرح رحلتش در بخشی از همین كتاب مورد بررسی قرار گرفت. و بنابراین امام هادی (ع)



[ صفحه 289]



دو سال از عمر شریفش را در حكومت ننگین و جابرانه معتز سپری ساخت.

حضرت مهدی (عج) حدود یك سال بعد، پس از شهادت جد گرامیش امام هادی (ع) متولد شده است كه جای بحثش در این مقوله نمی گنجد و خود نیاز به توصیف گران دارد.

از تدقیق و بررسی شرح حال خلفاء و اطرافیان او یك نكته بیش از حد جلب نظر می كند و آن اینكه اطراف خلفاء را گویی غالبا یك مشت اوباش و رجالگان سیاست باز در محاق جهل و هاله ای از شرارت فرو برده اند. این است كه می بینیم اكثر منشیان، و وزیران و عمال و فرماندهان آنها اشخاصی خائن به بیت المال و قطاع الطریق و سارقان رهزن به عرض و ناموس و مال و جان امت مسلمان بوده اند، با اختلاس ها و سوء استفاده از منصب ها و پست ها در جمع آوری ثروت و اندوختن زر و تحمیل زور و چپاول ثروت در مدتی كه به مقامی رسیده اند همه از ویژگیهای خلافت كاذب و غصب خلافت خلفای دروغین و تحمیلی بنی امیه و بنی عباس لعنهم الله می باشد كه در این میان برخی چون عمر بن عبدالعزیز تا آنجا كه تاریخ گفته است، مردی نیك سرشت و خوش سیرت و خوب رفتار بوده است. آری اینها امیر الفاسقین تحمیلی بر امت مسلمان بودند كه سالها و قرنها، اسلام و رهبری منصوب ائمه شیعه را كه هادیان اصیل امت اسلام و صاحبان حقیقی منصب امامت و خلافت پیامبرند، به محاق فراموشی و ستم فروبردند.



[ صفحه 290]